نتایج جستجوی عبارت «سید احمد هندی زاده مشکان استهبان تنگ‌چزابه فتح‌المبین شوش کوشک رمضان 25/4/1361» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدای سال ۶۸ به بعد -زندگینامه شهید حمید کشاورز
دانشنامه دفاع مقدس » شهداي پس از جنگ - از سال ۱۳۶۸ به بعد »
حمید، در روستای نصیرآباد نی‌ریز در خانه‌ای که با روح دینی و سادگی بناشده بود و میان خانواده‌ای زحمتکش و متدین در سال ۱۳۵۳/۶/۳ چشمان خود را به جهان هستی گشود. دوران کودکی تحت تربیت و پرورش خانواده قرار گرفت. به‌ مقتضای سن رشدش که مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی بود، باتربیت اسلامی و مسائل دینی آشنا شد و به آن‌ها عشق و علاقه پیدا کرد. در سن هفت‌سالگی دوره دبستان را با شور و شوقی وافر به درس و...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید خلیل احمدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
لاله‌های سرخ‌رنگ حاشیه اروندرود، هر یک نشان از عاشقانی پَر سوخته دارند که در گرد شمع انقلاب اسلامی سوختند و با بذل جان خود زینت‌بخش این آب‌وخاک مقدس شدند. یکی از سرخ رویان آن عرصه، خلیل احمدی است که در تاریخ ۱۳۴۶/۵/۱۰ در روستای چاه‌سرخِ بخش آباده طشک از توابع نی‌ریز در خانواده‌ای کشاورز و مذهبی دیده به جهان گشود. هوش و استعداد فراوان در کنار روح لطیف و مهربان، او را از همان اوان کودکی زبانزد عام...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید سید مهدی افسر
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد سيد مهدي افسر »
یاد پدر، یاد خوبیهاست، راه پدر راه ماندگاری است. تا دنیا باقی است او و راه پررهروش هم باقی است. معلم شهید سید مهدی افسر در آبان ماه سال 1322 در روستای قطرویه، از توابع شهرستان نی‌ریز در خانه سیدی از سادات آل‌رسول(ص) پا به عرصه هستی نهاد. با گذشت روزها یکی پس از دیگری، آثار تفکر و عشق به اسلام در سیمای کودکانه‌اش متجلی می‌شد. نورانیت چهره، صفای باطن و علاقه به قرآن، مسلمان زیستن فردایش را نوید...
شهدا سال ۶۷ -وصیتنامه شهید رسول حفار
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيدرسول حفار »
بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احباء عندربهم یرزقون. مپندارید آنان که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده‌اند؛ بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگار خود روزی می‌خورند. با درود و سلام به محمد و آل محمد (ص) که خط سرخ شهادت را ترسیم نمودند. با سلام و درود به آقا امام زمان (عج) و نائب برحقش، امام خمینی. با سلام و درود بر شهیدان و تمام رزمندگان؛ وصیت‌نامه خود را شروع می‌کنم. البته مادر، خواهر...
شهدا سال 59 -زندگینامه شهید مسعود مسروری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ » شهيد مسعود مسروري »
27 بهمن 1339 پاکی و روشنایی چشمان مسعود، سرمای زمستان را در خانواده به گرما بدل کرد. آنها کودک نورسیده را در دامان پاک خود با محبت اهل‌بیت(ع) پرورش دادند. دوره ابتدایی را در دبستان بختگان، و راهنمایی را در مدرسه ولی‌عصر‌(عج) شهرستان نی‌ریز با موفقیت به اتمام رساند. برای ادامه تحصیل در رشته اقتصاد، وارد دبیرستان احمد نی‌ریزی شد. دوره دبیرستان برای مسعود، دوران تلاش و مبارزه بود. در این دوره با جلسات قرآن و کتابهای اندیشمندان...
شهدا سال 59 -زندگینامه شهید علی میرزازاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ » شهيد علي ميرزازاده »
در یکی از روزهای گرم تابستان ـ 18/5/1326ـ در شهرستان نی‌ریز کودکی در خانواده‌ای مؤمن پا به عرصه وجود گذاشت. اورا همنام مولایش علی(ع) نامیدند. دوران کودکی را با محبت‌های بی‌دریغ پدر و مادری مهربان طی کرد و برای کسب علم وارد مدرسه شد. دوران ابتدائی را در دبستان فرهنگ اسلامی (پهلوی) و دوره دبیرستان را تا سال دوم، در دبیرستان احمد نی‌ریزی گذراند، سپس ترک تحصیل کرد. در سن 20 سالگی به استخدام ارتش درآمد و به...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید علیرضا(حمید) رئوفی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
سپیده سر زد و از این شب قفس رفتند                        چنان پرنده شدند و ز دسترس رفتند دفتر زندگی هر شهیدی را که می‌گشایی، در برگ برگ آن قصه عاشقی را باجان و دل می‌خوانی. قصه مجنون‌صفتانی که در پی لیلی، سر از پا نشناختند و بی‌محابا بر آتش‌وآب زدند تا وصال محبوب را به دست آورند. ۱۳۳۸/۸/۲ در شهرستان نی‌ریز،‌ میان خانواده‌ای روحانی و پیرو اهل‌بیت عصمت و طهارت...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید شهرام شرقی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
از کدامین وادی عشق بودند؟ آنان که تفسیرگر آیه‌های عشق و بندگی در دنیای خاکیان شدند. در حریم وصل، چون مجنون، قدم در کوی لیلی نهادند و سر و جان را به میدان معامله برده و رشته کار را یکجا به دست یار سپردند. آری! سخن از شهرام است. از واصل طریق الی الله و عرش نشین سنگر توحید. از مجنون‌صفتی که گل وجودش، سال ۱۳۴۷ در یک‌شب پربرف زمستانی، در شهر تهران، میان باغی شکفت که باغبانش افسری...
شهدا سال 59 -زندگینامه شهید سید محمد محسن موسوی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ » شهيد سيد محمد محسن موسوي »
آتش عشقی که بر سینه‌ داشت، چنان بال و پرش را سوزانده بود که جز به وصال معشوق نمی‌اندیشید و هیچ باده‌ای، جز باده وصل، از حرارتش را نمی‌کاست. چهره تابناک و پر فروغ سید محمد‌محسن موسوی، 1/6/1341 در شهرخون و قیام (قم)، فضای خانه‌ای را که اهل و تقوی بودند و مجذوب محبت اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، نور باران کرد. پدرش اهل علم، فضیلت و عدالت‌پیشه بود. معنویت، عشق به قرآن و شور حسینی(ع) را از اجداد...
رویای شهادت
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل می‌کند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم‌. بچه‌ها با هم شوخی می‌کردند‌‌ و بعضی از آنها می‌گفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید‌ و ما را حلال کنید‌. یکی از برادر‌ها به نام آقای حسین راحتی‌ که خیلی شوخ طبع بود‌، گفت: بچه‌ها من از این عملیات بر نمی‌گردم. به او گفتم: چطور فهمیدی‌، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید می‌شوم‌!...